نويسنده: آقاي حسن سالاری
امروزه هر فردی که اندکی زبان انگليسی میآموزد به ترجمهی نوشتههايی از اين زبان میپردازد و خود را مترجم خوبی میداند. اما ترجمهی خوب چه ترجمهای است؟
الف) ترجمهای است که در برابر هر واژه بيگانه، برابر فارسی آن را گذاشته باشد.
ب) ترجمهای است که منظور نويسنده زبان بيگانه را با واژگانی که مترجم مناسب میداند بيان کند.
ج) ترجمهای است که برابرهای مناسب واژههای بيگانه را در ساختار دستوری زبان فارسی بيان کند.
روژه کايوا(Roger Caillois) در اين باره گفته است:
"خوب ترجمه کردن آثار شکسپير يا پوشکين به فارسی يعنی نوشتن متنی که شکسپير يا پوشکين اگر به جای امکانات زبان انگليسی يا روسی، امکانات زبان فارسی را در اختيار میداشتند آن را مینوشتند. پس ترجمه خوب نه ترجمه لفظ به لفظ است و نه ترجمهی اديبانه بلکه عبارت است از ابداع متنی(اعم از واژگان و جملهبندی و سبک) که نويسنده اگر زبان مادريش همان زبان مترجم میبود آن را مینوشت. چنين ترجمهای مستلزم دانش و هوش و تخيل بسيار است و البته بايد آن را کمال مطلوب ترجمه دانست. من ادعا نمیکنم که چنين ترجمهای تحققپذير باشد، اما میگويم مترجم خوب کسی است که میکوشد تا هر چه بيشتر به آن نزديک شود."
بنابراين، يک مترجم خوب که میخواهد ترجمهی خوبی بر جای بگذارد دستکم بايد سه ويژگی داشته باشد:
الف) آشنا بودن به زبان بيگانه از نظر واژگان و ساختار زبان
ب) آشنا بودن به زبان فارسی از نظر واژگان و ساختار زبان
ج) آشنا بودن به موضوعی که میخواهد ترجمه کند
اکنون نمونههايی از ترجمههای نادرست برخی از "مترجمها" را ببينيد تا دستکم خود به بيماری آشفتهنويسی و نادرستنويسی آنها کمتر دچار شويد.
1) گاهی نمیدانند برای هر واژه در زبان ديگر بيش از يک واژهی برابر وجود دارد که هر کدام را بايد در جای مناسب آن به کار برند.
1. Can a seed tell the difference between up and down? Turn some growing beans upside down to see how they are affected by gravity.
ترجمه: آيا گياه قادر است که تفاوت بين رشد عادی و رشد وارونه را بيان کند؟ يک گياه لوبيای در حال رشد را وارونه کنيد و ببينيد چگونه تحت تاثير جاذبه زمين قرار میگيرد.
ويرايش: آيا دانه میتواند بالا و پايين را از هم تشخيص دهد؟ يک گياه لوبيای در حال رشد را وارونه کنيد و ببينيد چگونه تحت تاثير گرانش زمين قرار میگيرد.
و حالا برابرهای فارسی برای Tell : گفتن، بيان کردن، (از هم) تشخيص دادن، تمييز دادن، فهميدن، دانستن، تاثير گذاشتن، موثر واقع شدن، چغلی کردن، فاش کردن
2. If left unfarmed, almost any field will turn slowly into a forest. Bushes take over from grass, and then trees take over from bushes.
ترجمه: اگر زمين به صورت طبيعی رها شود، تقريبا هر کشتزاری به آهستگی تبديل به جنگل میشود. علفزارها زمينهای علفدار را در بر میگيرند و جنگلها علفزارها را به تصرف خود در میآورند.
ويرايش: اگر زمينی کشتنشده رها شود، تقريبا هر کشتزاری به آهستگی به جنگل تبديل میشود. بوتهها و درختچهها در لابهلای علفها زياد میشوند و سرانجام شمار درختان از بوتهها و درختچهها بيشتر میشود.
برابرهای فارسی برای Take over : تصرف کردن، غلبه کردن، چيره شدن، افزون شدن، زياد شدن، سوار شدن
3. Spider monkeys are brilliant climbers and use their tail like an extra hand.
ترجمه: ميمونها عنکبوتی استعداد بالارفتن و استفاده از دم را شبيه يک دست اضافی دارند.
ويرايش: ميمونهای عنکبوتی در بالا رفتن از درختان بسيار چابک هستند و دم خود را مانند يک دست ديگر به کار میگيرند.
برابرهای فارسی برای Use : استفاده کردن، به کار بردن، به کار گرفتن، مصرف کردن
4. Sometimes when you fire particle at an atom like Rutherford did, the nucleus just grabs them and makes itself bigger.
ترجمه: گاهی اوقات با حرارت دادن ذرات يک اتم، هسته آن ذرات را جذب میکند و بزرگتر میشود.
ويرايش: گاهی ذرههای اتمی را به يک اتم شليک میکنيد(آن گونه که رادرفورد انجام داد)، اما هسته آنها را میقابد و خودش را بزرگتر میکند.
برابرهای فارسی برای Fire : حرارات دادن، آتش کردن، شليک کردن، برانگيختن، پرتاب کردن
5. The air directly above a glass weighs about the same as you do. It presses hard on a drink, pushing it up the straw when you suck.
ترجمه: هوای بالای ليوان تقريبا هم وزن هوايی است که درون نی میدميد. اين هوا روی نوشيدنی فشار وارد میکند و هنگامی که آن را میمکيد، سبب بالا آمدن نوشيدنی میشود.
ويرايش: هوای بالای ليوان درست مانند آنچه در آزمايش انجام داديد، رفتار میکند(يا سنگينی میکند). اين هوا بر نوشيدنی فشار وارد میآورد و هنگامی که میمکيد، سبب بالا آمدن نوشيدنی میشود.
برابرهای فارسی برای Weigh : وزن کردن، کشيدن، وزن داشتن، گنجايش داشتن، گرفتن، سبک و سنگين کردن، سنجيدن، موثر واقع شدن، اهميت داشتن، سنگينی کردن
2) گاهی نمیدانند که برای ترجمهی نوشتههای علمی بايد به موضوع نوشته آگاهی داشته باشند.
1. Other life-forces also have DNA ladders made of As, Ts, Cs and Gs, but they don’t have the same genetic codes as those found in humans. After all, their bodies are different to ours, so they need to make at least some body proteins that are different to the ones we need.
ترجمه: ساير شکلهای حيات در طبيعت مولکول دی.ان.آ خاص خود را دارند. آنها نيز از مجموعه رشتههای نوکلئوتيدی A ، T ، C و G تشکيل شدهاند اما کاملا متفاوت از حروف رمز ژنتيکی انسان هستند. از آن گذشته ساختمان بدن آنها نيز متفاوت از ساختمان بدن ما است ودر نتيجه نوع پروتئينی که سلولهای آنها میسازند، کاملا متفاوت از نوع پروتئينهايی است که ما نياز داريم.
ويرايش: DNA در گونههای ديگر جانداران نيز از A ، T ، C و G درست شده است، اما آنها همان رمزهای ژنتيکی انسان را ندارند. روشن است که بدن آنها با بدن ما تفاوت دارد، بنابراين دستکم بخشی از پروتئينهايی که میسازند بايد با پروتئينهايی که ما میسازيم تفاوت داشته باشد.
(توجه: الفبای ژنتيکی در همهی جاندران يکی و همان چهار نوکلوئوتيد A ، T ، C و G است و فقط ترتيب و شمار اين چهار حرف است که جانداران گوناگونی را پديد میآورد.)
2. Virtually all of your cells have the same identical set of chromosomes inside them, carrying a complete DNA recipe for you. If you could unravel the DNA from all the chromosomes in one human cell, it would measure about 1.75 m long.
ترجمه: به طور کلی مجموعه کروموزومهای موجود در همه سلولهای انسان يکسان و مشخص است که حامل اطلاعات لازم برای رشد سلولها و کل فعاليتهای بدن هستند. اگر شما نوار پيچيدهی زنجيره مولکولهای دی.ان.آ را از همهی کروموزومها جدا کنيد طول آنها حدودا به 75/1 متر خواهد رسيد.
ويرايش: در واقع، همهی سلولهای شما دارای مجموعهی يکسانی از کروموزومها هستند که همهی دستورهای لازم برای رشد و کارهای بدن را با خود دارند. اگر همهی DNA کروموزومهای يک سلول انسان را باز کنيد ، درازی آن نزديک 75/1 متر خواهد بود.
3. The RNA strand floats out of the nucleus to the outer part of the cell. There it sticks to a ribosome. Each ribosome has lots of protein building block called amino acids floating around it. The ribosome reads the genetic code off the RNA and obeys the instructions by gathering the right amino acids to make a particular protein.
ترجمه: مولکول RNA از هسته سلول خارج میشود و در بخشی از قسمت خارجی سلول خود را به ريبوزوم متصل میکند. در واقع هر کدام از ريبوزومها از تعداد فراوانی واحدهای سازنده پروتئين که به نام اسيدهای آمينه معروف هستند تشکيل شده است. ريبوزوم مولکول RNA را رمزگشايی میکند تا بر اساس دستورعملهای موجود نوع اسيدهای آمينه مربوط به ساخت پروتئين مربوطه را جمعآوری کند.
ويرايش: رشتهی RNA از هستهی سلول بيرون میرود و در بخش بيرونیتر آن(سيتوپلاسم) شناور میشود. در آنجا به يک ريبوزوم متصل میشود. پيرامون هر ريبوزم شمار زيادی واحد سازندهی پروتئين به نام اسيدآمينه شناور است. ريبوزوم رمز ژنتيکی RNA را میخواند(يا رمزگشايی میکند) و برپايهی دستورهای موجود در آن، اسيدآمينههای درست را برمیگزيند تا پروتئين ويژهای درست شود.
4. A single banyan tree can almost turn into a forest because of its unusual way of growing. It’s branches send stilt-like growths to the ground, where they take root and grow into trunks. The new trunks grow new branches, which send out more stilts. And so the banyan spreads and spreads!
ترجمه: درخت انجير معابد تقريبا درون جنگل پيچيده است، چون از راه غيرعادی رشد میکند. شاخههايش شبيه چوبپا به سمت زمين رشد میکنند، هر جايی ريشه میدوانند و در ميان تنهی درختان رشد میکنند. تنهی جديد شاخههای جديدی توليد میکند. اين شاخهها هم چوبپاهای بيشتری بيرون میفرستند. بنابراين، انجير معابد رشد میکند و گسترش میيابد.
ويرايش: يک درخت انجير معابد به تنهايی میتواند يک جنگل شود، زيرا به مانند درختان ديگر رشد نمیکند. از شاخههای اين درخت پايههايی به مانند عصا به سوی زمين رشد میکنند و هر کجا که به زمين برسند ريشه میزنند و به صورت تنهی درخت رشد میکنند. تنههای جديد شاخههای جديدی توليد میکند که از آنها عصاهای بيشتری بيرون میزند. اين روند ادامه پيدا میکند و انجير معابد همچنان گسترش میيابد.
3) گاهی نمیدانندکه اگر مفهوم جملهها را به درستی در نمیيابند، بايد از ديگری بپرسند و خود به "تاليف" روی نياورند.
1. Sex cells are made differently from normal cells. The way they divide when they are first made in the body is called meiosis, and it, s at this point that an amazing gene swap goes on so that if, in the future, the sex cell is used to produce a child, the child’s chromosomes will be very slightly different from its parents.
ترجمه: سلولهای جنسی متفاوت از ساير سلولهای عادی هستند و طی نوعی فرآيند تقسيم سلولی به نام ميوز ساخته میشوند. بنابراين، در آينده نوزادی که از سلول تخم متولد میشود به دليل آن که دارای 23 کروموزوم از مادر و 23 کروموزوم از پدر است ، در نتيجه از لحاظ ساختار ژنتيکی تقريبا شبيه والدينش است.
ويرايش: سلولهای جنسی به شيوهای متفاوت از ديگر سلولها ساخته میشوند. فرآيندی که طی آن چنين سلولهايی به وجود میآيند "ميوز" ناميده میشود. در اين فرآيند اندکی جابهجايی ژنی رخ میدهد و بنابراين اگر آن سلول جنسی در آينده برای توليد يک بچه به کار رود، کروموزومهای آن بچه اندکی با کروموزومهای پدر و مادرش تفاوت خواهد داشت.
2 . Freed from gravity, the blood redistributes itself around the body, pushing more up into the head and upper torso-astronauts get a fat face and “bird’s legs”.
ترجمه: جريان خون به دليل نبودن نيروی جاذبه در فضا گردش مجدد خود را در سرتاسر بدن آغاز میکند و به سمت سر و اندامهای فوقانی بدن سرازير میشود- در اين شرايط صورت فضانوردان به دليل حجم فراوان خون متوّرم و شکل و شمايل پای پرنده را پيدا میکند.
ويرايش: از آنجا که در فضا گرانش چندانی وجود ندارد، پخش خون در بخشهای گوناگون بدن دگرگون میشود و خون بيشتری به سر و بخشهای بالايی بدن میرسد. در نتيجه صورت فضانوردان باد میکند، اما پاهايشان مانند پای پرندگان لاغر میشود.
3 . When humans return to the Moon, they will stay there. They will build temporary shelters. Maybe out of empty rocket casings. Later, that will build more permanent structures using materials manufactured from minerals they mine. Later, there may be interconnected underground complexes. Some of the domed areas could be used to grow plants for food.
ترجمه: برنامه بازگشت انسان به کره ماه با هدف اقامت کردن در آنجا انجام خواهد شد. ابتدا فضانوردان پس از فرود بر سطح کره ماه با استفاده از قطعات و جداره موشکهای غيرقابل مصرف و مستعمل اقدام به ساخت پناهگاههای موقتی خواهند کرد. در مرحله بعد آنها به وسيله موادی که از کانیهايی که از سطح کره ماه استخراج میکنند و میسازند، اقدام به احداث مکانها و ساختارهای دايمی خواهند نمود. پس از اين مراحل احداث، مجتمعهای زيرزمينی که به صورت مجموعهای از شبکههای متصل به هم خواهند بود، در برنامهی کار قرار خواهد گرفت. همچنين فضانوردان از بعضی از نواحی مرتفع تپه مانند نيز به منظور کشت سبزيجات و محصولات خوراکی استفاده خواهند کرد.
ويرايش: هنگامی که انسانها به ماه باز میگردند، در آنجا میمانند. آنها از پوشش خالی موشکها پناهگاههای موقت میسازند. سپس، با موادی که از کانیهای به دست آمده از ماه میسازند، پناهگاههای ماندگارتری فراهم میکنند. سپس، ممکن است در آنجا مجتمعهای زيرزمينی به هم مرتبط[يا مرتبط با هم] ساخته شود. همچنين، گياهانی زير پوششهای گنبدی کاشته میشوند تا غذای فضانوردان فراهم شود.
4) گاهی نمیدانندکه زبان فارسی را بهخوبی نمیدانند و بايد فارسی بياموزند، هر چند زبان مادريشان باشد.
1. Tidal power is the only form of ocean energy currently producing electricity commercially. There are also plans to build turbines on the seabed in places where are strong tidal currents.
ترجمه : نيروی جزر و مدی يکی از گونههای انرژی اقيانوسی است که امروزه از آن برای توليد الکتريسيته به صورت تجاری استفاده میشود. همچنين در حال حاضر طراحی و ساخت توربينهايی که امکان نصب آنها در بستر درياها و در محلهايی که جريانهای جزر و مد شديد وجود داشته باشد در دست اقدام است.
ويرايش: نيروی جزر و مد تنها گونه از انرژی اقيانوسی است که هماکنون از آن در مقياس تجاری برق توليد میشود. طرحهايی نيز وجود دارد که در جاهايی با جريانهای جزر و مدی شديد(نيرومند)، توربينهايی در بستر دريا کار گذاشته شود.
2. In closed-cycle ocean thermal-energy system, ammonia is heated to its boiling point by warm surface water. The pressure created by gas formed is used to drive a turbine. Then the gas is coiled by cold water from deep in the ocean, turning it back into liquid.
ترجمه : در دستگاه مبدل انرژی گرمايی اقيانوسی، از آب گرم لايهی سطحی برای تبخير مايعی مانند آمونياک که در دمای پايين میجوشد، استفاده میکنند. فشار گاز توليد شده در جريان تبخير، توربين را به گردش در میآورد. در مرحلهی بعد اين گاز توسط آب سردی که از عمق آب تلمبه میشود، متراکم شده و مجددا به حالت مايع در میآيد و اين چرخ بارها تکرار میشود.
ويرايش: در يک روش بهرهبرداری از انرژی گرمايی اقيانوسها، گرمای آب سطحی، آمونياک را تا نقطهی جوش آن گرم میکند. فشار گاز توليد شده برای چرخش توربين به کار میرود. سپس آن گاز با آب سرد ژرفای اقيانوس سرد میشود و بار ديگر به حالت مايع در میآيد.
3. Some biomass is from plants grown specifically for energy, known as dedicated energy crops or bioenergy feedstocks. These include fast-growing grasses such as bamboo and fast-growing trees such as willows. In the future, genetically modified crops may produce biomass faster.
ترجمه: بعضی از تودههای زيستی صرفا از گياهانی که فقط به منظور توليد انرژی کاشته میشوند و اصطلاحا محصولات و مواد اوليه انرژی زيستی معروف هستند به دست میآيند. اين نوع گياهان شامل گياهان سريعالرشد نظير خيزران و درختانی نظير بيد که رشد بسيار سريع دارند میشوند. در آينده گياهانی که روی آنها اصلاح ژنتيکی انجام شده است پرورش داده خواهند شد و با اين کار امکان توليد تودههای زيستی هر چه بيشتر فراهم خواهد شد.
ويرايش: بخشی از تودهی زيستی از گياهانی به دست میآيد که فقط برای انرژی کاشته میشوند. اين گياهان را گياهان زراعی ويژهی انرژی يا علوفههای انرژی زيستی مینامند(اين جمله را میتوان ننوشت). گياهان علفی با رشد سريع مانند خيزران و درختان با رشد سريع مانند بيد از اين گياهان هستند. درآينده، گياهانی که اصلاح ژنتيکی شدهاند میتوانند با سرعت بيشتری تودهی زيستی توليد کنند.
4. We use energy to heat and light buildings, and also to cool them with fans and air-conditioning units.
ترجمه: تامين گرما و روشنايی يک ساختمان و نيز خنک نگهداشتن آن با استفاده از دستگاههای تهويه مطبوع لازمه مصرف انرژی است.
ويرايش: ما از انرژی برای گرم کردن و روشن کردن ساختمانها و همچنين خنک کردن آنها با دستگاههای خنککننده، بهره میگيريم. (يا ما برای ... انرژی مصرف میکنيم.)
5. Around 40 percent of the world’s silver production is used in photography.
ترجمه: حدود 40 درصد از توليد نقره جهان در صنعت عکاسی مورد استفاده قرار میگيرد.
ويرايش: نزديک 40 درصد از توليد نقرهی جهان در عکاسی به کار میرود.
6. The starry heavens were first observed methodically around 5000 years ago by the learned priests of the early civilizations in the Middle East , Such as Babylon and Egypt .
ترجمه: مطالعهی منظم و اصولی آسمان پر ستاره برای نخستين بار حدود 5000 سال قبل توسط علمای نخستين تمدنها، مثل تمدن مصر و بابل که در خاورميانه تاسيس شدند، انجام گرفت.
ويرايش: نخستينبار نزديک 5 هزار سال پيش، کاهنان آموزشديده ] خبره، آگا ه [ تمدنهای خاورميانه، مانند تمدن مصر و بابل، به بررسی روشمند آسمان پرستاره پرداختند.
7. Like all stars, the sun pours enormous energy into space, mainly as light and heat.
ترجمه: خورشيد مانند همهی ستارگان مقادير خارقالعادهای از انرژی را که عمدتاً به صورت انرژی گرمايی است، در فضا منتشر میکند.
ويرايش: خورشيد مانند همهی ستارگان مقدار بسيار زيادی انرژی در فضا پخش میکند که بيشتر به صورت انرژی گرمايی و نور است.
8. Around 1672 Isaac Newton built a different type of telescope that used mirrors to gather and focus light.
ترجمه: حدود سال 1672 ميلادی ايساک نيوتن اقدام به ساخت نوع ديگری از تلسکوپ کرد که در آن به جای عدسی از آيينه استفاده شده بود.
ويرايش: نزديک سال 1672 ميلادی، ايزساک نيوتن نوع ديگری از تلسکوپها را ساخت که در آن به جای عدسی از آيينه استفاده شده بود.
9. Even when they use the latest giant telescopes, astronomers at observatories cannot get a perfect view of stars and space. This is because they have to peer trough the earth’s atmosphere.
ترجمه: حتی زمانی که ستارهشناسان به وسيلهی پيشرفتهترين تلسکوپهای غولپيکر آسمانها را رصد میکنند، قادر به مشاهدهی دقيق و واضع ستارگان و فضا نيستند. اين به دليل آن است که آنها بايد فضا را از ميان جوّ زمين نظاره کنند.
ويرايش: حتی زمانی که اخترشناسان پيشرفتهترين تلسکوپهای غولپيکر را در رصدخانهها به کار میگيرند، نمیتوانند نمای روشن و دقيقی از ستارگان و فضا به دست آورند؛ زيرا آنان فضا را از ميان جوّ زمين مینگرند.
10 . To cope wite bone and muscle loss, long-term astronauts need to take regular exercise in space.
ترجمه: فضانوردان برای مقابله به عارضههای استخوانی و ماهيچهای در فضا بهويژه آنهايی که به مدت طولانی در فضا اقامت میکنند، بايد تمرينات بدنی منظم انجام دهند.
ويرايش: فضانوردانی که زمان درازی در فضا میمانند، برای کاستن از روند از دست رفتن استخوان و ماهيچه، به طور منظم ورزش میکنند(يا از برنامهی ورزشی منظمی پيروی میکنند).
5) گاهی نمیدانند که برخی چيزها را نبايد ترجمه کنند.
1. All cats are meat-eaters, members of the carnivore group.
ترجمه: همهی گربهها گوشتخوارند و در گروه گوشتخواران جای میگيرند.
ويرايش: همهی گربهها گوشتخوارند.
توضيح: واژهی carnivore از carn به معنای گوشت و vovare به معنای خوردن ساخته شده است و برابر علمی واژهی meat-eater است. از آنجا که در زبان فارسی هر دو واژه را به گوشتخوار ترجمه میکنيم، به ترجمهی عبارت پايانی جمله بالا نيازی نيست.
2. Balloons and airships are aircraft that use gas, which is lighter than air, to fly. They consist of a gas-filled bag, or envelope, with a basket or cabin underneath.
ترجمه: بالونها و کشتیهای هوايی، هواپيماهايی هستند که برای پرواز از گاز سبکتر از هوا استفاده میکنند. آنها از يک کيسه يا پاکت پر از هوا به اضافهی سبد يا اتاقکی که در زير آن بسته شده است، تشکيل میشوند.
ويرايش: بالونها و کشتیهای هوايی، وسيلههايی هستند که برای پرواز از گاز سبکتر از هوا استفاده میکنند. آنها از يک کيسهی پر از گاز و سبد يا اتاقکی که در زير آن بسته میشود، درست میشوند.
توضيح: واژهی aircraft به معنای هر چيز ساخت انسان است که بتواند در آسمان پرواز کند. هواپيما، هلیکوپتر، بالون، کشتی هوايی و گلايدر، همگی aircraft هستند. برخی مترجمها واژهی هوانورد را به عنوان برابر فارسی اين واژه به کار بردهاند.